کد مطلب:150305 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:213

انسان هیچ کاره
السلام علیك یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائك، علیك منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتكم

اگر رسیدیم به این نتیجه كه بودن و نبودن شریعت برای سعادت انسان یكسان نیست و انسان نمی تواند بدون شریعت از پوچی ها رها شود، و هر كس كه آخرین شریعت را ندارد معنی روی زمین بودنش لغو و پوچ است، و اگر متوجه شدیم كه اباعبدالله علیه السلام واقعا برای نجات بشریت، پا به عرصه مسئولیت بزرگ خویش گذاشتند، چرا كه پیام «حسین علیه السلام منی و انا من حسین» پیام رسول شریعت است، یعنی همان رسولی كه مبعوث شده تاكل زمینیان را از خطراتی كه زندگی شان را بی ثمر می كند نجات بخشد، حسین را سخت به خود گره می زند و می گوید: نهضت حسین جز ء رسالت من است و رسالت من جزء نهضت حسین است و از طریق این دو عنصر انفكاك ناپذیر ثمردهی انسان ممكن می گردد و اگر بر اساس پیام رسول خدا متوجه شدیم بدون حسین علیه السلام شریعت كامل نیست و «حسین علیه السلام منی و انا من حسین» بدان معناست كه این شریعت و امامت از هم جدا نیستند. این سؤال پیش می آید كه


حسین علیه السلام را چگونه باید ببینیم كه از روزمرگیها كه بلای زندگی زمینی است نجات پیدا كنیم؟ یعنی به عباراتی اگر حسین علیه السلام كلید نجات انسان است - كه هست - چگونه او را تحلیل كنیم كه او برای ما كلید نجات باشد؟ ما نمی خواهیم بیهوده شعار بدهیم و به جایی هم نرسیم، به تعبیر حضرت امام خمینی (ره) [1] بعضی از كتابهای اخلاقی نسخه هستند نه دارو، طبیب روحانی باید كلامش حكم دارو را داشته باشد نه حكم نسخه. اگر بگوئیم كه «حسین كلید نجات بشریت است» كاری از پیش نبرده ایم، چگونه باید به این نهضت نگاه كنیم تا از این همه روزمرگی و پوچی نجات پیدا كنیم؟ به راستی نجات دهندگی حسین علیه السلام از چه زاویه ای است كه اگر بی حسین علیه السلام شدیم، از دست رفته ایم؟


[1] مقدمه ي كتاب شرح حديث جنود عقل و جهل - امام خميني (ره).